فردا شب «لیلة الرغائب» است/ اعمال شب لیلة الرغائب
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۰۱۲۰۱۷
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، رجب از جمله ماه های پربرکتی است که در آن استغفار و باب حاجات باز است. «رجب»، ماه خداست؛ ماهی پر برکت که اعمال بسیاری برای آن ذکر شده است. باید خود را در دریای زلالش بشوییم تا پاک شویم. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودی خدا میشود و غضب الهی از او دور میگردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است.»
اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائک بر زمین نزول میکنند. برای این شب عملی از رسول خدا (ص) ذکر شده است که فضیلت بسیاری دارد و امسال نیز با توجه به برخی اختلاف نظرها درباره حلول ماه رجب امسال، درباره زمان لیلة الرغائب آیتالله جوادی آملی فردا شب (پنجشنبه ۱۶ اسفندماه) را لیلة الرغائب نامیدند.
بیشتر بخوانید: لیلة الرغائب چه شبی است؟
حجت الاسلام والمسلمین سید احمد حسینی خطیب و کارشناس امور دینی در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره تقارن شب اول ماه رجب و لیلة الرغائب اظهار کرد: در تعبیر ماه رجب به گفته امام صادق (ع)؛ رجب نام نهری در بهشت است که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است و هر کسی از این نهر بنوشد بهشتی می شود. در اهمیت ماه مبارک و پر برکت رجب شب لیله الرغایت از جمله ایامی است که مورد توجه متدین قرار گرفته است. اما امروزه به اشتباه «لیله الرغائب» را شب آرزو ها می نامند، درصورتی که این شب هنگامی است که در آن بخشش و عطاهای زیادی در آن رقم می خورد ودر روایت داریم که اگر کسی این شب را درک کند و نماز «لیله الرغائب» بهجا آورد، حضور ملائک را درک خواهد کرد و مورد عنایت الهی قرار خواهد گرفت.
وی با اشاره به رویداد امسال و تقارن شب اول رجب با «لیلة الرغائب»گفت:یک اتفاق بزرگ و مهمی که امسال رخ داده نزدیک شدن به سال جدید و همزمانی شب اول رجب با جمعه اول این ماه است. در اینجا بسیاری سوال می پرسند که آیا فردا شب شب لیله الرغائب است یا خیر؟!
حجت الاسلام والمسلمین حسینی در ادامه بیان کرد: آن چیزی که از لحاظ نجومی به نظر می رسد؛ ما فردا شب را شب «لیلة الرغائب» اعلام می کنیم به این علت که ملاک شب لیله الرغائب است و از اعمال آن آمده که فرد روز لیله الرغائب را روزه بگیرید و بین نماز و مغرب و عشا نماز ۱۲ رکعتی بخوانید. البته این درست است که اعمال شب لیله الرغائب مطابق با شب اول ماه رجب شده است، در این صورت باید گفت روزه و نماز از افراد ساقط است و برای استدلال چنین موضوعی من شما را به کتاب اقبال العمال از سیدبن طاووس ارجاع می دهم که با روایتی از امام صادق (ع) آورده است؛ اگر سالی روز اول رجب آن با روز جمعه همزمان شد چه باید کرد؟ ایشان پاسخ دادند، پنجشنبه را روزه بگیرید و همان شب را به «لیله الرغائب» برسانیم که آن ایام شب عطا و نعمت ها و رغبت هاست و اگر کسی نذر شرعی گردن دارد ، چون نذر کرده احتیاط است که هفته آینده در روز پنجشنبه روزه بگیرد و شب را نماز بخواند و به راز و نیاز بپردازد.
بیشتر بخوانید: نماز لیلة الرغائب را چگونه بخوانیم؟
روز پنج شنبه اول آن ماه در صورت امکان و بلا مانع بودن روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم میشود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود.
و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر «اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله» گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر «سبوحٌ قدوسٌ رب الملائکة والروح» گفته شود.
پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر «رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم» گفته شود.
دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر «سبوح قدوس رب الملائکة والروح» گفته شود. در اینجا میتوان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت میرسد.
انتهای پیام/
اعمال شب لیلة الرغائب چگونه است؟منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: مناسبت های مذهبی قرآن احادیث
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۰۱۲۰۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاطرات نفسگیر از نخستین روز عملیات بیتالمقدس
چشمهایم را بسته بودم و گمان میکردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت میکنند.
به گزارش ایسنا، بهرهگیری از انگیزههای دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامهریزیشده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقهای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیتالمقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز میکنند و باعث میشود که نبرد بیتالمقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب شود.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیهبر آثار و اسناد موجود در این مرکز، همزمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوههای شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:
محسن خوشدل از رزمندگان گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) که ۷ بار در طول دفاع مقدس دچار مجروحیت شده، در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «پروازهای بیبازگشت» که بهتازگی توسط انتشارات مرزوبوم منتشر شده است، روایت می کند:
در گردان انصار (لشکر ۲۷ محمد رسولالله)، مرا بهعنوان آرپیجی زن انتخاب نکردند، شاید قد و قواره کوچکم این توفیق را از من گرفت. یک اسلحه کلاشینکف تحویلم دادند و در یکی از دستهها بهعنوان تکتیرانداز سازماندهی شدم.
روزها را در کوهه، به آموزش نظامی و آمادگیهای جسمی میگذراندیم. پوتینهایم پوسیده و غیرقابل استفادهشده بودند. به واحد تدارکات گردان مراجعه کردم. پوتین بهاندازه پای من نداشتند. شماره پای من ۳۹ و نسبتاً کوچک بود. مسئول تدارکات گفت که برای پای تو کتانی داریم، اگر میپوشی تقدیم کنم. یک جفت کتانی چینی برایم آورد.
اوایل اردیبهشت ۱۳۶۱ ما را برای شرکت در عملیات بعدی، راهی دارخوین کردند. در شرق رودخانه کارون اردو زدیم و در انتظار آغاز عملیات ماندیم.
کمکم پی بردیم که برای حمله به خطوط مقدم دشمن، بایستی از عرض کارون بگذریم و فاصله بیست کیلومتری تا جاده اهواز خرمشهر را پیاده برویم و در آنجا پدافند کنیم. من هم مانند باقی رزمندگان، از آمادگی نسبی برای شرکت در عملیات برخوردار بودم؛ اما فکر اینکه باید بیست کیلومتر راه را با کتانی تنگ چینی طی کنم، آزارم میداد.
غروب روز نهم اردیبهشت، آماده عبور از کارون بودیم. فرمانده گروهان ما اعلام کرد که با تاریک شدن هوا، نماز مغرب و عشاء را میخوانیم و حرکت میکنیم و تأکید کرد که کسی حق ندارد هنگام خواندن نماز، پوتینهایش را دربیاورد.
بلافاصله بعد از خواندن نماز، به ساحل کارون رفتیم. گروهگروه، سوار قایقها شدیم و به آنطرف رودخانه رفتیم. از قایقها پیاده شدیم و آماده پیادهروی بیست کیلومتری. یکی از فرماندهان در آنجا برایمان صحبت کرد؛ اما بهجای آنکه از برنامهگردان و کاری که درصدد انجام آن هستیم بگوید، بیشتر به تهییج بچهها و دادن روحیه به آنها پرداخت.
خیلی نگذشته بود که راهپیمایی ما آغاز شد و ستون گردان انصار در دل تاریکی و در جهت غرب، به سمت جاده آسفالت اهواز خرمشهر، به حرکت درآمد.نیمههای شب بود و ما همچنان پیش میرفتیم. به ما گفته بودند که سنگرهای اصلی دشمنروی جاده است، اما امکان دارد در طول مسیر، با سنگرهای کمین عراقیها روبرو شویم. بیست کیلومتر، راه کمی نبود. کمکم بعضی از بچهها حین راه رفتن، چرت میزدند؛ همین مسئله باعث میشد که گاه ستون نیروها قطع شود.
به جاده که نزدیک شدیم، صدای درگیری شدید و صفیر خمپارههای ریزودرشت به گوشمان میرسید. قبل از ما، گردانهای دیگر با دشمن درگیر شده و آنها را از جاده اهواز خرمشهر به عقب رانده بودند.
به جاده که رسیدیم، اولازهمه نشستم و بند کتانیهایم را باز کردم تا دلیل سوزش پاهایم را بدانم. پیادهروی طولانی باعث شده بود که پاهایم تاول بزنند؛ به حدی که خونابه کف کفشهایم را پرکرده بود. کمی تمیزشان کردم و دوباره آنها را پوشیدم. وقت نماز صبح بود. نماز را کنار جاده خواندم. آنجا پشت خاکریز بلند کنار جاده، مشغول استراحت و تجدیدقوا شدیم.
مقابله با پاتکهای دشمن
هنوز هوا کامل روشن نشده بود که پاتکهای دشمن برای بازپسگیری جاده شروع شد. گلولههای خمپاره، شلیکهای مستقیم تانک، امانمان را بریده بودند. بهجز آنها، رگبار کالیبرهای مختلف از اطراف اذیتمان میکرد. تا آن زمان، در چنان هنگامهای قرار نگرفته بودم. بهدرستی نمیدانستم که دشمن در کجاست و ما باید به کدام سمت شلیک کنیم.
روبرویمان دشمن بود؛ اما همه گلولهها از روبرو نمیآمدند. خاکریز کنار جاده، ارتفاع بلندی داشت و شبیه یک دژ بود. تیرتراش دشمن، لبه خاکریز را ناامن کرده بود. چهاردستوپا از خاکریز بالا میرفتم؛ چند تیر شلیک میکردم و پایین میآمدم.
بافاصله کمی از من، یک آرپیجی زن روی خاکریز قرار گرفت و موشکش را به سمت تانکهای دشمن، شلیک کرد. بهسرعت پایین آمد، موشک دوم را روی قبضه سوار کرد و خودش را به بالای خاکریز رساند؛ اما قبل از چکاندن ماشه، گلولهای به او اصابت کرد و از بالای خاکریز، غلتید و به زیر آمد.
خشاب تفنگم را عوض کردم و از خاکریز بالا رفتم. هنوز چند تیر شلیک نکرده بودم که ناگهان در ناحیه پهلو، احساس سوزش شدیدی کردم. تعادلم از دست رفت و از بالای خاکریز به پایین افتادم. یک گلوله به پهلوی چپم خورده و قمقمهام را سوراخ کرده بود. آب قمقمه بدنم را خیس کرده بود و من فکر میکردم خون زیادی از بدنم خارج میشود.
چشمهایم را بسته بودم و گمان میکردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت میکنند.انتظار من البته فایدهای نداشت و اتفاقی نیفتاد. متوجه شدم که عدهای سراغم آمدهاند و مشغول بستن زخمم هستند. جراحتم عمق چندانی نداشت و گلوله قسمت نرمی پهلویم را شکافته بود.
کار امدادگرها که تمام شد، تنهایم گذاشتند تا آمبولانس بیاید و به عقب منتقلم کند. خط تقریباً آرام شده و دشمن از مواضعش عقب نشسته بود. نمیدانم چرا، ولی در همان حال، چفیه را روی سرم انداختم و خوابم برد و عجب خواب شیرینی. شاید علت اصلیاش، خستگی ناشی از بیست کیلومتر راهپیمایی باآنهمه تجهیزات بود.
در بیمارستان صحرایی، رسیدگیهای اورژانسی انجام گرفت و مرا به اهواز رساندند. ازآنجاکه مجروحان پرشمار بودند، بسیاری از آنها را به شهرهای دور و نزدیک منتقل میکردند. پس از معاینات ابتدایی، مرا هم به فرودگاه بردند و به اصفهان رساندند.به مدت بیست روز، در بیمارستان شریعتی اصفهان بستری بودم. در این مدت، خانواده و دوستان و آشنایان را از وضعیتم مطلع نکردم. دوست نداشتم که بیجهت نگران شوند و به اصفهان بیایند.
روز اول خرداد بود که از بیمارستان مرخص شدم. از طرف واحد تعاون بسیج، یکدست لباس و مبلغی پول به من دادند. برایم بلیت گرفتند و من با اتوبوس، راهی تهران شدم و در تهران، مستقیم به خانه رفتم.
من روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ مصادف با اولین روز عملیات بیتالمقدس، مجروح شدم؛ اما خبر آزادی خرمشهر را در تهران و در روز سوم خرداد شنیدم. همان روز به بهشتزهرا (س) و سر مزار حسین فراهانی رفتم. او از دوستان هنرستان و از بچههای مکتب الصادق (ع) بود.
حسین در عملیات فتحالمبین به شهادت رسیده بود و من نمیدانستم. یک روز عکسش را روی دیوار دیدم و شوکه شدم. در بهشتزهرا (س)، یک دل سیر اشک ریختم و با حسین عهد کردم که تا آخر، در جبهه میمانم و نمیگذرام خونش پایمال شود.
منبع:
رحیمی، مصطفی، پروازهای بیبازگشت، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹
انتهای پیام